۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » افغانستان » سیاسی » مقاله
  • شناسه : 1704
  • ۰۸ ثور ۱۳۹۸ - ۲:۴۰
  • 137 بازدید
۷و۸ثور
۷ و ۸ ثور دو رویداد تلخ در تاریخ افغانستان

۷ و ۸ ثور دو رویداد تلخ در تاریخ افغانستان

۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی سیاه ترین روز در تاریخ افغانستان، در چنین روزی، زمینه‌ی تجاوز عساکر اتحاد جماهیر شوروی سابق، آغاز جهاد با قیام و خیزش‌های مردمی و جنگ‌های خانمانسوز داخلی نظامیان احزاب و در نتیجه بیش از دو میلیون کشته و معلول و حدود شش میلیون مهاجر و آواره در کشورهای دور و نزدیک […]

۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی سیاه ترین روز در تاریخ افغانستان، در چنین روزی، زمینه‌ی تجاوز عساکر اتحاد جماهیر شوروی سابق، آغاز جهاد با قیام و خیزش‌های مردمی و جنگ‌های خانمانسوز داخلی نظامیان احزاب و در نتیجه بیش از دو میلیون کشته و معلول و حدود شش میلیون مهاجر و آواره در کشورهای دور و نزدیک صورت گرفت.

۸ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی پیروزی جهاد، روز عزت ملت مسلمانان افغانستان و با تأسف پس از به قدرت رسیدن احزاب جهادی که پس از آن برخی رهبران و فرماندهان با اهداف و آرمان واقعی جهاد فاصله گرفتند و در اثر قدرت طلبی آنان جنگ‌های نیابتی و قدرت طلبی سران احزاب راست و چپ آغاز و فجایع خونین را در پی داشت و حوادث ناگوار را به بار آورد و از آن زمان تا هم اکنون نا امنی، قتل و غارت ادامه دارد.

۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی احزاب چپ و کمونیستی خلق و پرچم طی کودتای حکومت داودخان را سرنگون و بقدرت رسیدند و از نخستین روزهای تجاوز روس‌ها به افغانستان؛ آمریکا برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی سابق افراط گرایی را بنام اسلام در افغانستان تقویت و پیامد آن تروریزم را در منطقه ایجاد کرد و در حقیقت ۷ ثور پیامدهای ناگواری را در پی داشت و سرآغاز تمام مشکلات و بدبختی ها برای مردم افغانستان گردید، با ایجاد حکومت‌های چپی احزاب خلق و پرچم کمونیست به حمایت شوروی سابق تا پیروزی احزاب جهادی در  ۸ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی احزاب جهادی در اثر رقابت‌های منفی و رسیدن به قدرت دروازه‌های احزاب جهادی، صرف به‌نام قوم برای ورود طرفداران احزاب خلق و پرچم گشوده شد، راه یافتن آن‌ها در تشکیلات احزاب جهاد اختلافات قومی دامن زده شد که باعث قتل عام مردم گردید و در این مدت شهروندان کابل و برخی ولایات دیگر تلفات جانی، مالی، نا امنی و در کل سبب خرابی افغانستان شد و به گفته‌ی برخی باشنده گان کابل، در جنگ های تنظیمی تنها در شهر کابل حدود هفتاد هزار تن به شمول زنان، مردان، جوانان و اطفال قربانی این جنگ شدند و در این صورت ۷ و ۸ ثور دو رویداد تلخ در تاریخ افغانستان است.

حکومت مجاهدین در ۸ ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی پس از سقوط رژیم کمونیستی به ریاست دکتر نجیب‌ا.. به پیروزی رسید و مجاهدین در این روز وارد کابل شدند؛ حضرت صبغت الله مجددی نخستین رئیس جمهور بود که در حکومت مجاهدین برای دو ماه بر اریکه قدرت تکیه زد و بعداً استاد برهان الدین ربانی کرسی ریاست جمهوری را بدست آورد.

از نیمه ثور ۱۳۷۱ خورشیدی بدینسو جنگ‌های داخلی میان احزاب قدرت طلب آغاز و در نتیجه شهروندان کشور به خاک و خون کشانیده شدند، خانه‌ها ویران و بر روند مهاجرت‌ها افزوده گردید و حکومت مجاهدین پس از کشمکش‌ها و درگیری‌های داخلی میان تنظیم‌ها دیری دوام نکرد و سر انجام در میزان سال ۱۳۷۵ خورشیدی پایتخت بدست طالبان سقوط کرد.

۸  ثور برای مجاهدین آن چنان که باید و شاید نتایج مطلوب نداشت؛ خواست‌های مردم و مجاهدین افغانستان برآورده نشد و بسیاری از مجاهدین احساس یأس و نومیدی نمودند و بزرگترین ضربه‌ای بود که در اثر حوادث پس از ۸ ثور به مردم افغانستان وارد شد و هرچند در مناطق مرکزی از دهه‌ی شصت جنگ‌های خانمانسوز داخلی آغاز شد، زیرا  از ماه ثور ۱۳۵۸ خورشیدی، قیام و خیزش مردمی با فتوای علما و در رأس مرحوم آیت‌الله سید علی بهشتی آغاز و حدود ۵ از مرز ولایات شمال گرفته تا پروان، غزنی و ولسوالی جلریز نزدیک مرکز ولایت میدان جهاد علیه کمونیست‌ها با تبر، داس، تفنگ چره‌ای، تفنگ دهن‌پور و دیگر سلاح‌های مروج آن زمان ادامه یافت،‌ در مقابل رژیم دست‌نشانده‌ی روس‌ها و ارتش سرخ شوروی سابق، ابر قدرتی که عساکر آن‌ها با تجهیزات مدرن مجهز و از امکانات و تکیک های نظامی و مسلکی بر خوردار بودند ایستادگی و به مقابله برخاستند و از ارزش‌های دینی و نوامیس خود دفاع کردند، بدون شک این گونه جهاد حدود ۵ ماه در مناطق مرکزی ادامه یافت و پس از آن در مناطق آزاد شده‌ی مرکزی جهادی نبود و نظامیان احزاب حاکم در آن مناطق به جنگ‌های خانمانسوز داخلی مشغول بودند، از این‌رو اطلاق نمودن کلمه‌ی جهاد بر آنان  ظلم به جهاد ملت مسلمان افغانستان است.

از ۸ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی و پیروزی جهاد، مجدداً برخی رهبران و فرماندهان احزاب جهادی برای قدرت طلبی و منفعت، خواهی و قوم گرایی،‌ وابستگی به کشورهای بیرونی جهاد اسلامی و خون شهدای دوران جهاد را پایمال نمودند و با آن‌که احزاب خلق و پرچم وابسته به حزب کمونیست بین المللی، دیکتاتور ترین و ضد مردمی ترین حکومت‌ها در تاریخ افغانستان را شکل داده بود، اما پس از بقدرت رسیدن احزاب جهادی و آغاز جنگ‌های داخلی زخم های مردم تازه شد و یگر مردم آن زخم‌های کهنه و جنایات کمونیست ها را فرموش نمودند و از آن زمان به بعد مردم نسبت به جهاد بد بین شدند و دوران حکومت سیاه و ننگین کمونیستی برای مردم به یک رؤیای شیرین تبدیل شد.

جهاد مخلصانه قاطبه‌ی مردم، در اثر غفلت و کم تجربگی رهبران و قومندانان احزاب جهادی که با ناخالصی های بسیار همراه و باعث وابستگی‌های متعدد به همسایگان و بیگانگان و قدرت‌های غربی گردید، زمینه های سوء استفاده از افراد جهادی را فراهم ساخت و بدتر از همه اختلاف و نفاق جایگزین ایمان داری، اخوت و اخلاص و در نهایت عملکرد نا درست برخی‌ها باعث بدنام شدن جهاد گردید و چنانچه آیت الله محسنی؛ از رهبران مجاهدین در مراسم تجلیل از بیست و دومین سالروز پیروزی جهاد مردم افغانستان، ۸ ثور ۱۳۹۳ خورشیدی که از سوی شورای اخوت اسلامی در حوزه علمیه‌ محمدیه(شهید آیت‌الله‌العظمی واعظ) برگزار شده بود گفت: ما بر اساس همین دین‌داری توانستیم انگلیس ها و نیز شوروی سابق را شکست دهیم؛ اما در نهایت متاسفانه در برابر سیاست های داخلی خود همیشه زود شکست می‌خوریم که اصل قضیه احزاب جهادی هستند که در اخیر پیروزی دین و مردم برای شان مطرح نبود و هر کدام برای رسیدن به قدرت دچار مشکلات و اختلافات شدند.

آری! برخی رهبران و فرماندهان جهادی با عمل‌کردهای نادرست شان در تاریخ جهاد اسلامی ملت مسلمان افغانستان،‌ شرمنده‌ی جهاد، شهدا، معلولین و خانواده‌های شهدا هستند و من بر این باورم که خون شهدای مخلص دوران جهاد، گریبان بدخواهان و اهریمنان و غافلان و منفعت طلبان را خواهدگرفت و نور حقیقت یک بار دیگر خواهد تابید و دوران ستم و سلطه‌ی باطل استفاده گران رو به افول خواهد رفت و موحدان و مومنان به دین خدا حاکم خواهند شد.

زیرا بزرگان دینی ما در این رابطه ما را راهنمایی می‌فرمایند؛‌ مومن با این مبارزۀ مقدس داخلی و خارجی، عزّت مند می‌شود و زمانی که وظایف محول شده به خود را رها کند و شیفته‌ی لذائذ زندگی گردد و همّتش در حیف و میل شخصی منحصر شود، هیبت و عزّت را از دست داده و ذلیل و خوار می‌شود و چنانجه که پیامبرگرامی اسلام(ص) می‌فرماید: …. وَ تَرکتُم الجهادَ، سَلّطَ اللهُ علیکُم ذُلّاً لَایَنزِعُه حتّی تَرجِعُوا إلی دِینکُم…. و هنگانی که جهاد را ترک کنید، الله تعالی چنان ذلّتی بر شما مسلّط می‌نماید که تا زمانی‌که به دین تان برنگردید، آن ذلّت را از شما دور نمی گرداند.

بر این مبنا می‌توان گفت که زندگی عزتمندانه صرف با تحمل مشقات و سختی‌ها به نام جهاد امکان پذیر است و اگر مدعیان جهاد، از مسیر و اهداف جهاد دور شدند و خط مشی جهاد را ترک نمودند و از عنوان جهاد ابزاری استفاده نمودند و آن هنگام عذاب عمومی إلهی دامن‌گیرشان خواهد شد.

اگر از رهبران و فرماندهان، مخصوصاً مدعیان و صاحبان القاب عصرجهاد بپرسند که بعد از شهداء چه کرده اید؟

دست آورد مجاهدین چیست؛ حاکمیت اسلامی؛‌ استقلالیت سیاسی؛ حفظ ارزشهای اسلامی…؟
آیا حضور نظامی کنونی جامعه‌ی جهانی نزدیک به چهل کشور با حضور نظامی روس‌ها تفاوت دارد؟

در برابر این سئوالات پاسخی ‌نخواهد داشت به جز اینکه آنان صرف از نام و عنوان جهاد و شهداء سوء اسفتاده نمودند.

آن‌ها از طرح این گونه سوالات نه تنها پاسخگو نخواهد بود که سخت شرمناک جهاد و شهدا خواهند شدند.

ای شهیدان!
بعد از شما عده‌ی از رهبران و فرماندهان جهادی پیمان شکستند و از خون‌های تان به راحتی گذشتند.

از خیلی‌ها عوام فریبانه شنیدیم؛ شهدا شرمنده ایم…!

اما نمی‌دانم چند نفر سعی دارند که از این شرمندگی شهدا خارج شوند.

اما چرا رهبران و فرماندهان ما نتوانستند راه شهدا را به درستی ادامه داده و به خواست آن‌ها جامعه عمل بپوشانند؟

هدف شهدا مبارزه با عوامل کودتا چیان کمونیست و حامیان آن، سرنگونی رژیم کمونیستی و برپایی حاکمیت اسلامی بود تا در سایه‌ی آن مردم کشور به هدف اصلی خلقت یعنی عبادت خدای متعال بپردازند اما آیا به این هدف دست پیدا شد؟

عامل اصلی نرسیدن جهاد به نتیجه مطلوب، صاحبان اصلی و مدعیان جهاد است که از خواست شهدا به انحراف رفتند.

به اعتقاد من عامل اصلی نرسیدن جهاد به نتیجه مطلوب و برقرار نشدن یک حاکمیت اسلامی با قاعده وسیع و مستحکم، صاحبان اصلی جهاد خود را می‌دانند و همان‌ها که در طول جهاد بیشترین استفاده را از جهاد بردند و اما پس از پیروزی و با انحراف از روحیه‌ی انقلابی مثبت و گرایش به خصایص منفی، میدان را به رقبا و دشمنان واگذار کردند.

من نمی گویم تمام رهبران و دست اندرکاران جهاد خدای نخواسته منحرف اند و عناصر به درد نخور اما دسته‌ای وظایف اصلی جهادی را رها کرده و در عرصه های فعالیت‌های اقتصادی جزو زمین خواران به دلالی و کلا گزاری رو آورده‌اند وقتی گفته می‌شود برادر، شما شخصیت برجسته‌ی جهادی و از عناصر اصلی مبارزه هستید و باید در عرصه‌های مبارزه همچنان حضور داشته باشید که مردم و کشور به ایفای نقش شما را در عمل ضرورت مبرم دارد، می گوید؛ ما سهم خود را در ایام جهاد ادا کردیم و دهها افتخار را ردیف نموده و بعد می‌گوید حالا بگذارید کمی به ساماندهی وضعیت شخصی خود پرداخته، چند صباحی زندگی کنیم؛ مگر ادا نکردن حق‌الناس، مردم آزاری، اتهام، دروغ و تهمت و تهدید در راستای اهداف جهاد است؟

هم پیمان شدن با اعضای احزاب چپی خلق و پرچم که تا دیروز علیه آن‌ها جنگیدید و مردم به اعتماد این عده از رهبران و فرماندهان فرزندان شان را به قربانگاه فرستادند و فرزندان همین مردم در زیر شنکنجه‌های دشمن جان باختند، امروز در صفوف همان دشمنان دیروز قرار گرفتن از اهداف جهاد است؟

سخن اخیرم را با خاطره‌ی پایان می‌دهم؛ چندی قبل فاتحه‌ی یکی از حامیان جهاد در مدرسه محمدیه شهید آیت‌الله العظمی واعظ بود، آیت‌الله سید گل‌آقا توکلی، جنرال سردار ابوالفضل، جنرال شاه محمد ذاکری، حجت‌الاسلام سید محمد هادی«هادی» ودیگر فرماندهان جهادی کنارهم بر گِلم غم نشسته بودند، نگارنده هنگام عبور از مقابل صاحبان مصیبت به جنرال ابوالفضل گفتم: در زمان جهاد فتوای ترور معین شئون اسلامی حاکمیت دکتر نجیب را طراحی نمودید و بارها او از سوء قصد شما مجاهدین جان را بسلامت برد و امروز در کنار هم هستید، او لبخندی زد و چیزی نگفت.

حقیقت تاریخ جهاد افغانستان همین است، دشمنان دیروز و دوستان امروز که تخم نفاق و کینه را میان مردم این کشور کاشتند، من از دهه‌ی هفتاد بدینسو آیت‌الله توکلی را در حد معمولی می‌شناسم به جز ادعای مدعیان جهاد، در دوران جهاد از همین رهبران و فرماندهان جهادی شنیده بودم که وی عضو حزب چپی ضد دینی و قاتل علامه شهید واعظ و دهها عالم جید کشور هست و او هنگام سفر تره‌کی به مسکو که با موفقیت برگردد، در گوشش دعای سفر می‌خواند، اگر این ادعای آن‌ها راست باشد و بر همین مبنا رهبران جهادی فتوای قتل او را صادر نمودند، پس امروز چگونه در کنار هم و به امامت وی اقامه‌ی نماز می‌نمایند و در غیر آن شخص آقای توکلی که زمان رژیم کمونیستی مدافع مردم بوده و به مردم خدمت نموده و باعث نجات برخی شخصیت‌ها از دست رژیم گردیده و اگر بخش از گفته‌هایش هم درست باشد؛ نسبت به این عده از رهبران و فرماندهان صرفاً مدعی جهادی هستند، آقای توکلی بر همه‌ی آن‌ها شرف دارد، حد اقل او در جنگ‌های خانمانسوز داخلی دهه‌ی شصت و هفتاد دستش به خون مردم آغشته نبوده و او در بد گفتن و برملا ساختن مخالفینش از سی‌سال قبل بدینسو موضع و صراحت لهجه دارد و از این‌رو او به مراتب از مدعیان جهاد بهتر است.

والله أعلم بأعدائکم

با احترام

سید جعفرعادلی«حسینی»- کابل

۸ ثور ۱۳۹۸ خورشیدی